ارمغان ده که دگر بار بهاران آمد قمریه خوش خبر از کوچه باران آمد
معجزه بر تن عریان هر شاخه نشست بوی عطر نفس یوسف ز کنعان آمد
شعله ی نور افق قله ی مغرور به آغوش کشید رنگ عیدی روی دوش جوی خندان آمد
وصلت غنچه و دشت در شب شعر و شعور از کرانه های دور ،مهر رقصان آمد
برف و سرما در میان جشن گل ها گم شد فصل لایروبی افکار پریشان آمد
وصف حال فال حافظ در میان هفت سین مطربا آواز سر ده که رندان آمد
باغ سر مست ز موسیقی نوروز کهن جامی از می به میان آر، که مهمان آمد