یار
جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۲۲ ب.ظ
من زنده به رنگ خوش پندار توام یار وا مانده ز افکار سبک بالی گفتار
من هم نفس هستی آرامش دیدار جانم همه در جام شراب تو گرفتار
چون قطره ی اشکی پی روی تو روانم یا محو شوم یا به گلی آب رسانم
با هر قدمی از حرمت دور شدم من انگار که جان داده و بی نور شدم من
زنجیر قوائد به نگاهت بشکستم به زور و زر غیر تو هم عهد نبستم
تو مشعل تن سوز و دل انگیز جهانی در قافله ی وصف چو خورشید نمانی
در خلوت ذهنم چو بهار ریشه دواندی هر روز دلم رابه خرابات کشاندی
از پشت نقاب نفسم راه تو بگشا تا جوی شود راهی صد چشمه ی دریا
۹۲/۰۸/۱۷
زیبا و دلنشین