نقد
دعا بر کس اثر دارد که بر جانش شرر دارد
به وقت نیک روزی رند بی پرهیز به توشه در و زر دارد
به خاکی دل بباید بست که باغ پر ثمر دارد
و گرنه ریگ در صحرا بلوری چون شکر دارد
ز سرخی شراب مگذ ر که خونی بر جگر دارد
گذر از بیشه ها در شب به راهش صد خطر دارد
نوای ضرب مطرب با شمیم گل هزاران نغمه شیرین گوهر دارد
گره بر دار قالی می نشیند با تبسمهایی از استاد صورت گر که بر انگشت فراوان او هنر دارد
نفس های زلال ابر به گوش دشت بهاران زیرسر دارد
کجا کس می تواند بی صداقت زندگی کردن که از فردای مردن او خبر دارد